آسیه باکری متولد ۱۳۶۲ فرزند شهید حمید باکری در جنگایران عراق وقتی پدرش به شهادت رسید او یازده ماهه بود و همچنین برادر زاده شهیدان گرامی مهدی و حمید باکری
آسیه مکرر تذکر داده که از اسم پدر شهیدش برای سرکوب مردم استفاده نکنند و همچنین به واکنش و تحلیل ابلهانه رائفی پور در مورد شهدا عکس پدر و عمویش را منتشر کرد و کناررش نوشت
طبق گفته های آقای رائفی پور دو نفره که در تصویر وجود دارند.یعنی شهید حمید و مهدی باکری با سن ۲۷ سال دنبال خالی کردن هیجاناتشان رفته اند به جبهه مقصر ما هستیم که زودتر از اینها توی دهن چنین افراد وقیحی نزده ایم که انقدر به وقاحت شان ادامه دهند
و استوری تامل برانگیز دیشب آسیه باکری این بود :
دی ماه سال ۸۹ هواپیمای مسافربری تهران _ ارومیه سقوط کرد، شوهر دخترخاله ام در آن پرواز کشته شد .ما هنه شب تا صبح نخوابیدیم ، ۸ صبح بازجو وزارت اطلاعات به من زنگزد که بیا دفتر پیگیر ی ، گفتم : من حال روحی خوبی ندا م ، تاصبح نخوابیده ام فردا بیام ؟
گفت نه همین امروز ...
خلاصه من رفتم و آخر بازجویی با لحنی طعنه آمیز و پوزخند گفت : می دانی تو سقوط اونهایی که طرفدار نظام بودن ، زنده موندن ! هرچی ضد نظام بود مردن !ومن آنروز بیش تر از بیش مطمئن شدم ،ما با یکسری آدم در یک محیط جغرافیایی زندگی میکنیم که از مرگ ما در هر شرایطی خوشحال میشوند !
❌❌❌❌❌❌❌❌❌
من استوری را که خوندم ضمن تاسف عمیق درونیم با خودم گفتم :
در ظاهر و نمایش ، نام شهید را روی اتوبان میگذارند ، مثلا شهدا برایشان عزیز و ارجمند هست
با اسم و ادعای پایمال نکردن خون شهدای این عزیزان سر مردم برای نطق کشیدن ، فریاد میکشند ، اما باطن قضیه فقط درد یتیمی و رنج بی همسر شدن سهم این بچه های ادم حسابی وطن دوست و مادران جوانشان بوده
در ظاهر اینها فررندان شهدا بودند که امتیازات ویژه داشتند در خفا چگونه با تهدید به روانشون تجاوز میکردند!؟😔😔
پر واضح هست ازشون می ترسیدن و می ترسند، چون خون پدران شریف جسورشون در رگ هاشون جاری هست
چقدر روایت آسیه باکری روایتی آشنا و تلخیست برای من ،زهر چشم همیشه صلاحی بوده برای سکوت کردن حق های پایمال شده😭
آسیه هم دیشب بعد از یازده سال این تجربه مشمئز کنتده را روایت کرده
میدانم آسیه جان تلخی آن بازجویی عین یازده سال هر روز همراهت بوده شاید دیشب با ، بازگو کردنش تونستی بخشی از رنج و حمل آبستنی این خشم و درد را به زمین بگذاری
متاسف و شرمنده ام برای روزهای که اینها گاهی بین ما فررندان عادی و شهدا با نمایش توجهات مخصوص تفرفه و فاصله انداختند و ما آگاه نبودیم که در باطن قضیه این عزیزان حامل چه رنج های عظیمی هستند
آسیه جان این روزها که رنج نامه های تو و همدردانت را میخونم بیش از بیش خودم را مدیون شما و پدرانتون میدونم ... خدا گواهه منه مریم ، به سهم خودم هرگز در زندگیم حتی برای امتیازهای دروغینی که اینها مدعی به شما بودند ، برای شما شاکی نبودم
حتی کسی هم شاکی میشد میگفتم صدبرابر از این امتیازها نبودن پدر و رنج یتیمی را جبران نمیکنه
دوران راهنمایی در مدرسه شاهد درس خوندم و همیشه با دلی با مهر کنار همدردان شما دوستی کردم
ولی باز با همه اینها میدونم به سهم خودم شما را خیلی تنها گذاشتم و درک نکردم به ذهنم هرگز خطور نمیکرد حتی به شما هم تا این اندازه رحم نکردند
آسیه جان من میدونم این امتیاز و سرویس های هست اما نه برای آدمهای شریفی مثل شما که خون شهداشون را پایمال و حق را باطل نکردند
با مناعت طبع و بلند نظری که در امثال شما میبینم مطمئنم که عارتان میشده حتی اگر امتیازی هم برای خود مطرحی خودشان میدادن استفاده کنید
من از تو و پدران و عموهای جادوانت درس شرافتمندی را مراحل بالاتر یاد گرفتم
عجب خانواده باکری ها رسالتشون در این دنیا پربرکت و جلیل و جمیل بوده ..
و همچنین دختر نازنین شهید شیروردی و فرزندان شهدای عزیز دیگری که چه زیبا قدر و قیمت زندگی را به ما این روزها با جسارت و جرات مندی یاداوردی کردند
عزیزان شهدای ایران ببخشید اگر من به سهم خودم در ، درک شما قصور و کوتاهی کردم ... مدیون شما هستیم
این خیزش یکی از، بزرگترین، ره آوردش این بود که ما حقیقت تلخ و باور نکردنی شما را مطلع شدیم ، وچشمانمون به روی واقعیت ها بینا شد
با خوندن استوری آسیه برای شجاعت سکوت نکردنش و فریاد زدن ، تجربه تلخ روایت مشابه خیلی از ادمهای این سرزمین یاد گفته آلبرکامو افتادم که گفت :
اگر نتوانم آزادی و عدالت
را یک جا داشته باشم
و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم؛
آزادی را انتخاب میکنم تا بتوانم به بیعدالتی اعتراض کنم.
#براى_آزادى
انسان شریف باشیم جز نام و یاد نیک ما وارث هیج ثروتی ابدی نیستم.

